هم سلولی...
مسدود است...ارتباط ریه با نای هیچ نفسی بالا نمی اید انگار جایی بین این فاصله تو دق کرده ای...پشت این همه بغض تو چه میکنی اخر یا بگیر این جان نیمه یا ارامش کن این روزها ...روز مرگیه احساسی ....شلاق میزند انقلابی در می کند این امپراطوری بود که پادشاهی میکند در من کاش مرده بودم قبل از اینکه به جنونت دق کند دلم خدا هم انگار قرص خواب خورده....نمی خواهد فریادی را به قلبی برساند همه انسداد ...یک خسوف را هو..هو میکنند درد از کجاست..این شب برای چیست...این غم برای کیست/
نظرات شما عزیزان:
===============
====================
❥.FAR.❤.HAN.❥ + چهار شنبه 3 آبان 1394
/ 19:37 /